
نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشى
که بسى گل بدمد باز و تو در گل باشى
من نگویم که که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانى اگر عاقل و زیرک باشى



عید آمده سر به سبزه و گل بزنیم
با برگ شقایقی تفال بزنیم
هر چند که دوریم زهم با دم عشق
بین دلمان تا به ابد پل بزنیم





باغ در ایام بهاران خوش است
موسم گل با رخ یاران خوشست.
چون گل نوروز کند نافه باز
نرگس سرمست در آید به ناز







شکوفه در شکوفه پیچیده ست، و این آغاز فصل بهار است


بهار جشن طبیعت است




بهار، زندگی جدید و زیبایی را بر زمین ارزانی داشته است


عطر یک شکوفه ی بهار نارنج ات برای من کافیست بهار، تا آمدنت را به انتظار بنشینم






تو را که می بینم عطر بهار نارنج در تمام شهر می پیچید
قدم که بر می داری هر درخت شکوفه می زند و نسیم بهاری با شوخ طبعی میان گیسوانت می دود
دوستت دارم عشقم








با شکفتن اولین شکوفه در بهار بود که عشق به خانه من آمد
اینک در بهاری دیگر سرشار از حس زیستنم کنار تو همسر دوست داشتنی من









زیبای من
به شوق تو قدم در خیابان می گذارم
درختان بهاری را تماشا می کنم و مست می شوم از بوی شکوفه و سبزه و باران








